آقاي مهندس موسوي بيش از يک سال از عمر جنبش اعتراضي مردم ايران موسوم به جنبش سبز مي گذرد. روزهاي پرخطري را طي کرديم که پر است از ندا و سهراب تا همه کشته شدگان گمنامي که هر يک براي خواسته خود مبني بر تغيير شرايط اجتماعي و سياسي و يا اعتراض به نتايج انتخابات فرمايشي در آن شرکت کردند. بارزترين ويژگي اين جنبش تکثر گرايي آن بود که همه اقشار را در خود جاي داد و براي بسياري از مردمان روزنه اميدي بود که مي خواستند با تکيه بر آن ويژگي راه خود را از جاده ناهموار شرايط حاکم طي کنند.
و در اين راه به شما اعتماد کرديم و خوشحال از اينکه مردي وارد ميدان شده است که تا رسيدن به مقصود ما را همراهي خواهد کرد. مردي که حرف و عملش يکي ست و اين دلگرمي ما بود. اما مدتي بود که دوستان اصلاح طلب شما زمزمه هايي ديگر سر داده اند و تکثر گرايي را در عمل منکر مي شوند و دغدغه هاي تازه اي ايجاد کرده اند که حاصل آن آينده روشني نيست. و باز اميدوار بوديم که راه شما از آن دسته جداست و شما مرد قابل اعتماد اين روزگاريد و خيانت به اميد نمي کنيد و راه شما آن نخواهد بود که خميني کرد. اما مثل اينکه شما نيز دنبال راه امام مي رويد و همچون او از موقعيت سوء استفاده کرديد و چون خر مراد از پل گذشت ، خر و مراد و پل را خراب کرديد و هرهر کنان به ما خنديديد و بسي ترديد دارم که نکند دهه 90 شروع باز آفريني دهه 60 باشد. چون راه امام اين بود. به راستي که شما پيرو صديق آرمان هاي خميني هستيد و بيشتر ميترسم که ببينم روزي را که زندانيان سياسي سال 97 را قتل عام کنيد.
جنبش سبز جنبش مردم ايران بود نه جنبش اصلاح طلبان يا قشر خاصي از جريان دخيل در حاکميت. آقاي مهندس موسوي چرا روزي که همه مردم ايران دست در دست هم به خيابان ها آمدند و آن همه حماسه و شور و زيبايي آفريدند دم از آرمان امام نزديد و چرا نگفتيد که همه نهايت افق ديد شما خلاصه مي شود به جمهوري اسلامي ؟
چرا روزي که هموطنان من در خيابان ها جان ميدادند و در زندان هاشکنجه مي شدند دم از بازگشت به اسلام ناب محمدي نزديد ؟
چرا همان زمان که از تکثر مي گفتيد، نگفتيد که منظورتان جمع دوستان گرمابه و گلستانتان است ؟ حداقل مي گفتيد تا بدانيم که حتما بايد اصلاح طلب باشيم که مشمول تکثر گرايي جنبش سبز باشيم.
چرا براي افراد سکولار روشن نکرديد که آن ها را به رسميت نميشناسيد و دغدغه شما دين سياسي و سياست ديني ست؟
آيا اين معناي همان تکثر گرايي ست که در سايت کلمه منتشر کرده ايد ؟
سوال بسيار است اما نداها و اشکان ها و بسياري از کشته شدگان براي بازگشت به آرمان هاي امام راحل به خيابان ها نيامده بودند. حرف و عمل شما يکسان نبود. همچون خميني 56 و 58
به راه امام خوش آمديد. خيانت به اعتماد مردم.
۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه
۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه
لحظه هاي پر اميد و شيرين رفتن و شايد برگشتني نباشد اما ما هستيم .
امروز روز خنده است و حماسه. روز رفتن است و اميد. روز کشورم ايران و بيش از هر روزي در اين يکسال امروز شادم.
مي رويم و حتي اگر بازگشتي نباشد مي دانم که ما هستيم. امروز مي رويم براي بغض هايمان و فرياد هاي جمهوري ايرانيمان و مي رويم براي صلح و تکرار بي نظير لحظه هاي همبستگي و شعار هاي زيبايي که پشتوانه لبخندهاي عميقمان به همديگر بود و نگاه هاي معنادارمان به دژخيم.
امروز شادم چون مي رويم براي تکرار خاطره دست هاي در هم گره خورده شب هاي پيش از انتخابات و شور و هيجان و تظلم خواهي روزهاي حادثه. آن هنگامه که چشم هاي نازنين ندا را از ما گرفتند و به جايش غم بي نهايت در نهادمان نهادند. مي رويم که مشت هاي اشکان و سهراب را بر دهان ديکتاتور بکوبيم و صداي غراي مجيد توکلي را بر سرش. مي رويم تا بيداري صبح روشن اميد و انسانيت را به جاي خواب به خواب رفتگان ابدي و غارتگران اين مرز و بوم بنشانيم و جمهوري ايراني را فرياد بزنيم.
يکسال گذشت و دوباره خاطرات تلخ و شيرين زنده شد و آتش بر هستيمان زد اشک جاري بر گونه هاي مادرهاي داغدار و خميدن پدران اين مرز و بوم و براستي که حماسه آفريديم. حماسه هاي شيرين و فرهاد هاي عاشق اين مرز و بوم با لب هاي سرخ و قلب هاي پاک و قدم هاي استوار و يادمان نرفته است که گرچه گلوله نثار لبخندهاي مردمانمان شد اما بدون شک يکي از زيباترين سال هاي تاريخ ايران را ما آفريديم و به چشم خويش ديديم که مغرور عظمت نامي بزرگ به نام ايرانيم و سر در مقابل ظلم فرو نمي اوريم و
و من
با دستان خود اشک هايم را پاک کردم و سوختم و قلبم سخت آزرده شد و هرگاه به ياد آن همه عظمت افتادم و ظلمي که بر مردمم رفته است نفسم تنگ شد.
آري من ديدم که گل هاي نازنين کشورم را ديکتاتور پرپر کرد.
اما امروز به يادگار يکسال تلاش و حماسه و به پشتوانه ساليان دور و دراز عظمت کشورم ايران و براي آزادي مي رويم.
خوشحالم که مي رويم و براي خداحافظي آمده ام. لحظه هاي شيرين رفتن و شايد برگشتني نباشد اما ما هستيم. دلم براي همه شما تنگ مي شود و اين بزرگترين يادگار و آرامش دهنده من است.
مي رويم و پر توان و به اميد سال هاي آزادي و زيبايي و انسانيت..
مواظب خودتون باشيد.
مي رويم و حتي اگر بازگشتي نباشد مي دانم که ما هستيم. امروز مي رويم براي بغض هايمان و فرياد هاي جمهوري ايرانيمان و مي رويم براي صلح و تکرار بي نظير لحظه هاي همبستگي و شعار هاي زيبايي که پشتوانه لبخندهاي عميقمان به همديگر بود و نگاه هاي معنادارمان به دژخيم.
امروز شادم چون مي رويم براي تکرار خاطره دست هاي در هم گره خورده شب هاي پيش از انتخابات و شور و هيجان و تظلم خواهي روزهاي حادثه. آن هنگامه که چشم هاي نازنين ندا را از ما گرفتند و به جايش غم بي نهايت در نهادمان نهادند. مي رويم که مشت هاي اشکان و سهراب را بر دهان ديکتاتور بکوبيم و صداي غراي مجيد توکلي را بر سرش. مي رويم تا بيداري صبح روشن اميد و انسانيت را به جاي خواب به خواب رفتگان ابدي و غارتگران اين مرز و بوم بنشانيم و جمهوري ايراني را فرياد بزنيم.
يکسال گذشت و دوباره خاطرات تلخ و شيرين زنده شد و آتش بر هستيمان زد اشک جاري بر گونه هاي مادرهاي داغدار و خميدن پدران اين مرز و بوم و براستي که حماسه آفريديم. حماسه هاي شيرين و فرهاد هاي عاشق اين مرز و بوم با لب هاي سرخ و قلب هاي پاک و قدم هاي استوار و يادمان نرفته است که گرچه گلوله نثار لبخندهاي مردمانمان شد اما بدون شک يکي از زيباترين سال هاي تاريخ ايران را ما آفريديم و به چشم خويش ديديم که مغرور عظمت نامي بزرگ به نام ايرانيم و سر در مقابل ظلم فرو نمي اوريم و
و من
با دستان خود اشک هايم را پاک کردم و سوختم و قلبم سخت آزرده شد و هرگاه به ياد آن همه عظمت افتادم و ظلمي که بر مردمم رفته است نفسم تنگ شد.
آري من ديدم که گل هاي نازنين کشورم را ديکتاتور پرپر کرد.
اما امروز به يادگار يکسال تلاش و حماسه و به پشتوانه ساليان دور و دراز عظمت کشورم ايران و براي آزادي مي رويم.
خوشحالم که مي رويم و براي خداحافظي آمده ام. لحظه هاي شيرين رفتن و شايد برگشتني نباشد اما ما هستيم. دلم براي همه شما تنگ مي شود و اين بزرگترين يادگار و آرامش دهنده من است.
مي رويم و پر توان و به اميد سال هاي آزادي و زيبايي و انسانيت..
مواظب خودتون باشيد.
۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه
ويدئو کليپ "گل لاله" از "شهيار قنبري" تقديم به چشم هاي ندا و همه چشم هاي منتظر آزادي ايران
لالا لالا دیگه بس گل لاله
بهار سرخ امسال مثل هر سالِ
هنوزم تیر و ترکش قلبو میشناسه
هنوز شب زیر سرب و چکمه میناله
نخواب آروم گل بی خارو بی کینه
نمیبینی نشست گلوله تو سینه
آخه بارون که نیست رگبار باروتِ
سزای عاشقای خوب ما اینِ
نترس از گلوله دشمن گل لادن
که پوست شیر پوست سرزمین من
اجاق گرم سرمای شب سنگر
دلیل تا سپیده رفتن و رفتن
نخواب آروم گل بادوم نا باور
گل دل نازک خسته گل پر پر
نگو باد ولایت پر پرت کرده
دلاور قد کشیدن رو بگیر از سر
دوباره قد بکش تا اوج فواره
نگو این ابر بی بارون نمیذاره
مثل یار دلاور نشکن از دشمن
ببین سر میشکنه تا وقتی سر دارِِ
نزاشتن هم صدایی رو بلد باشیم
نزاشتن حتی با هم دیگه بد باشیم
کتابای سفید و دوره میکردیم
که فکر شب کلاهی از نمد باشیم
نگو رفت تا هزار آفتاب هزار مهتاب
نگو کو تا دوباره بپریم از خواب
بخون با من نترس از گلوله دشمن
بیا بیرون بیا بیرون از این مرداب
نگو تقوای ما تسلیم و ایثار
نگو تقدیر ما صد تا گره داره
به پیغام کلاغای سیاه شک کن
که شب جز تیرگی چیزی نمیاره
نخواب وقتی که هم بغضت به زنجیره
نخواب وقتی که خون از شب سرازیرِ
بخون وقتی که خوندن معصیت داره
بخون با من بیا تا من نگو دیرِ
سکوت شیشههای شب غمی داره
ولی خشم تو مشت محکمی داره
عزیز جمعههای عشقو آزادی
کلاغ پر بازی با تو عالمی داره
عزیز جمعههای عشقو آزادی
کلاغ پر بازی با تو عالمی داره
بخواب ای حسرت سفره گل گندم
نباش تو دالونهای قصه سر در گم
نخواب رو بالش پرهای پروانه
که فریاد تو رو کم دارن این مردان
لالا لالا دیگه بس گل لاله
اشتراک در:
پستها (Atom)