۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه

لحظه هاي پر اميد و شيرين رفتن و شايد برگشتني نباشد اما ما هستيم .

امروز روز خنده است و حماسه. روز رفتن است و اميد. روز کشورم ايران و بيش از هر روزي در اين يکسال امروز شادم.
مي رويم و حتي اگر بازگشتي نباشد مي دانم که ما هستيم. امروز مي رويم براي بغض هايمان و فرياد هاي جمهوري ايرانيمان و مي رويم براي صلح و تکرار بي نظير لحظه هاي همبستگي و شعار هاي زيبايي که پشتوانه لبخندهاي عميقمان به همديگر بود و نگاه هاي معنادارمان به دژخيم.
امروز شادم چون مي رويم براي تکرار خاطره دست هاي در هم گره خورده شب هاي پيش از انتخابات و شور و هيجان و تظلم خواهي روزهاي حادثه. آن هنگامه که چشم هاي نازنين ندا را از ما گرفتند و به جايش غم بي نهايت در نهادمان نهادند. مي رويم که مشت هاي اشکان و سهراب را بر دهان ديکتاتور بکوبيم و صداي غراي مجيد توکلي را بر سرش. مي رويم تا بيداري صبح روشن اميد و انسانيت را به جاي خواب به خواب رفتگان ابدي و غارتگران اين مرز و بوم بنشانيم و جمهوري ايراني را فرياد بزنيم.
يکسال گذشت و دوباره خاطرات تلخ و شيرين زنده شد و آتش بر هستيمان زد اشک جاري بر گونه هاي مادرهاي داغدار و خميدن پدران اين مرز و بوم و براستي که حماسه آفريديم. حماسه هاي شيرين و فرهاد هاي عاشق اين مرز و بوم با لب هاي سرخ و قلب هاي پاک و قدم هاي استوار و يادمان نرفته است که گرچه گلوله نثار لبخندهاي مردمانمان شد اما بدون شک يکي از زيباترين سال هاي تاريخ ايران را ما آفريديم و به چشم خويش ديديم که مغرور عظمت نامي بزرگ به نام ايرانيم و سر در مقابل ظلم فرو نمي اوريم و
و من
با دستان خود اشک هايم را پاک کردم و سوختم و قلبم سخت آزرده شد و هرگاه به ياد آن همه عظمت افتادم و ظلمي که بر مردمم رفته است نفسم تنگ شد.
آري من ديدم که گل هاي نازنين کشورم را ديکتاتور پرپر کرد.
اما امروز به يادگار يکسال تلاش و حماسه و به پشتوانه ساليان دور و دراز عظمت کشورم ايران و براي آزادي مي رويم.
خوشحالم که مي رويم و براي خداحافظي آمده ام. لحظه هاي شيرين رفتن و شايد برگشتني نباشد اما ما هستيم. دلم براي همه شما تنگ مي شود و اين بزرگترين يادگار و آرامش دهنده من است.
مي رويم و پر توان و به اميد سال هاي آزادي و زيبايي و انسانيت..
مواظب خودتون باشيد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر